تیکتهای ما

 

اشاره: این یادداشت، با عنوان اصلی «انسان و تیکتش» در شماره سوره اندیشه منتشر شد و یکی از کمتر دیده شده های یادداشتهای این جانب است. این یادداشت نیز به وضع انسان معاصر در جامعه مصرفی و ارتباط آن با بنیاد تفکر مدرن می پردازد.

 

«شماره ملی؟ شماره دانشجویی؟ شماره پرسنلی؟ شماره اقتصادی؟ شماره حساب؟…» همه روزه در مقابل این پرسشها، پاسخی ارائه می دهیم، گاهی بلافاصله پس از پاسخ ما که یک عدد است، فایلی پیش روی متصدی باز می شود: «نام: مهدی، نام خانوادگی…» در دنیای امروز من و شما با این فایل شناخته می شویم. سازمانهای جاسوسی بزرگ در کشورهای غربی ممکن است اطلاعاتی مشابه را درباره همه انسانها داشته باشند و هر کشوری نیز در حد خود و هر نهادی در حد خود. از این رو، گزینش ممکن می شود و راه برای تصمیم گیری نظامها و قضاوت آنها درباره «انسان» فراهم می شود. در مقابل ستونی که شماره ملی ما نگاشته شده است، ممکن است طول قد ما نیز با عددی نگاشته شده باشد و گروه خون ما نیز در بخشی دیگر، اما گروه خون هر چند با حروف نوشته شده است، باز هم حکم عدد را دارد. نوعی مقوله بندی ریاضی در همه بندها لحاظ شده است. مگر نه این که حتی در کیفی ترین بخشها نیز، مقوله بندی و کدسازی هست؟ وقتی کد کردن اطلاعات به صورت نظری انجام شد، حال می توان بر اساس کدهای دیگری به صورت عملی قضاوت کرد: «با درخواستهای شماره 5 موافقت می شود، در خواستهای شماره 6 به کمیسیون می رود…»

آیا این نوع قضاوت درباره انسان محدوده خاصی دارد یا در کل نظام جهانی ما چنین شناخته می شویم؟ آیا افرادی ما را طبقه بندی می کنند یا همگی، همه را طبقه بندی می کنیم؟ من در بانک، شما در دانشگاه، دیگری در پادگان و… . اشیای پیرامون ما چی؟ میزها و صندلی ها  هم بارکد مشابهی دارند تا مشخص شود کدام در کجاست. کالاها نیز در سوپرمارکتها و کتابها در کتابخانه ها و کتاب فروشی ها و مدتیست حیوانات و گیاهان و آثار باستانی و … نیز کد دریافت کرده اند و این کد در قالب برگه ای به آنها الصاق شده است. برگه ای کمی کوچک تر از کارت ملی ما. این روند در چند دهه اخیر (با افزایش سیطره رسانه ها و به ویژه رایانه) سرعت فراوانی یافته است اما باید پرسید این مقوله به ظاهر جدید، هیچ سابقه ای در پیش ندارد؟ آیا قبل از آن ما چنان نبوده ایم که چیزها را در نظامی انتزاعی مقوله بندی کنیم و خود درون همین نظام قرار بگیریم؟

بسیار گفته اند و می گویند که انسان در عصر کنونی، یعنی زمانه پسا مدرن، تبدیل به کالا و علم تبدیل به اطلاعات شده است. کلیت این دیدگاه، نیازی به تفصیل بیشتر ندارد. هر کس به صرافت طبع درمی یابد که معمولاً مراد ما از دانش، داشتن اطلاعات است و اطلاعات نیز اغلب تفسیری کامپیوتریستی می یابد. انسان به انبانی خالی تشبیه می شود که می تواند با داده ها پر شود و هر چه این داده ها بیشتر، انسان با دانش تر قلمداد می گردد. بودریار از این واقعه، تفسیری نشانه شناختی ارائه می کند و سعی دارد نشان دهد که اتفاقی که رخ داده، تبدیل شدن واقعیت و انسان است به نشانه ها. به اعتقاد وی:

«آن چه مشخصه جامعه مصرفی است، جهان شمولی حوادث در ارتباطات جمعی است… اطلاعات کاملاً به فعلیت در می آیند، یعنی به شیوه ای فوق العاده جنبه نمایشی می یابند- و در عین حال کاملاً از فعلیت خارج می شوند، یعنی از طریق رسانه ارتباطی از ما فاصله می گیرند و به نشانه تقلیل پیدا می کنند.» (بودریار/ 1389، ص29)

بودریار در ادامه توضیح می دهد که مصرف گرایی، خود ارتباطی وثیق با همین تبدیل شدن واقعیت به نشانه دارد. واقعیتی که به نظر او، دیگر هیچ جنبه استعلایی و اصیلی برای آن نمی توان یافت. ما با مصرف نشانه و پیام، برای خودمان حاشیه ای امن و مصون از ابژه ها ایجاد می کنیم. رسانه ها، نشانه ها را به مثابه نشانه به ما می رسانند و ما ارتباط خود با جهان را قطع می کنیم. در جهان مصرفی، واقعیت نفی می شود و نشانه ها به شکل رو به تزاید و حریصانه ای مصرف و تولید می گردد. گویی ما با فاصله گرفتن از جهان واقعی، نوعی کاتارسیس (پالایش روانی) را تجربه می کنیم که در آن با اطلاق پلیدی ها به غیر و نفی آن، خود را رهایی می بخشیم. (همان صص31-29)

این الهیات وارونه، که نجات بخشی و بهشتی معکوس را پیشنهاد می دهد، برای مثال در پورنوگرافی، به بسط مصرف گرایی در بدن انسان و تبدیل شدن انسان به نشانه هایی جنسی تبدیل می شود. نشانه هایی تصویری که باید بی محابا مصرف شوند و هیچگاه به پایان نرسند تا قوام بخش همان ناظرِ امن، از ابژه ها باشند. پورنوگرافی حاشیه ای امن برای حیث جنسی سوژه فراهم می آورد تا فراتر از اقتضائات واقعیت، نشانه های جنسی را به مصرف برساند.

به پرسش خود بازمی گردیم. چه چیزی باعث می شود تا خود و عالم خود را به مثابه ارقام ماتریسی بی انتها بپنداریم؟ نقطه آغاز چنین نگرشی به وجود کجاست؟ تصویر شدن نشانه های غیر واقعی جهان در بودریار، می تواند بهانه ای باشد برای تأمل درباره دیدگاه هیدگر در رساله «عصر تصویری شدن جهان». هیدگر در این رساله به دقت و ضمن نشان دادن وجوه مهمی که تفکر باید بدان ها بپردازد، مانند هنر، تکنولوژی و فرهنگ، به تفصیل به پدیدارشناسی علم می پردازد؛ یا به عبارت بهتر، جهانی که علم در آن امکان تحقق می یابد.

او در این رساله که در اصل سخنرانی هایی در سال 1935 بوده است، نخست نشان می دهد که بر خلاف قول شایع، علم از نظریه جدا نیست و هر یک از دو علم نیوتونی و ارسطویی، مبتنی بر دیدگاههایی بوده اند و بنابرآن دیدگاهها، قیاس پذیری دو علم به شکل عینی و پسینی، ناممکن می شود. (Heidegger/ , pp117-119)

وی در ادامه به ریاضیات می پردازد و یادآور می شود خصلت ریاضی، اطلاق نحوه ای دانش پیشینی به اشیاء است و بنابراین نباید ریاضی را بر اساس عدد فهمید بلکه باید عدد را بر اساس ریاضی درک کرد. به اعتقاد هیدگر، نیوتون با پژوهشی که در بنیاد علم طبیعی و مبادی ریاضی انجام می دهد، به نحوی قوام بخشی ریاضی گونه دقیق تری نسبت به عملکرد اسلافش (دکارت، لایب نیتس و…) نائل می شود. بر اساس همین تلقی مدرن نیوتون است که تلقی قدیمی تری که مکان را دارای دو بخش فوق قمر و تحت قمر و حرکت را دارای دو نوع دوری و مستقیم می دید از بین می رود و دیگر بعد از این مکان و حرکت صرفاً در شکل طبیعی خود دیده می شوند. تعریف جدید نیوتون از نیرو که بر اساس تأثیر گذاری آن بر حرکت فهمیده می شود، معنای جدیدی را از جرم مقتضی می شود. در این معنای جدید، جرم یعنی اندازه جرم و حرکت یعنی اندازه حرکت و طبیعت یعنی اوضاع جرم و مکان آن در نسبت با همدیگر.

اما آنچه برای منظور این نوشتار از هیدگر مهم است، دیدگاه او درباره تصویر جهان است. هیدگر معتقد است نگاه ریاضی به عالم داشتن، خود طرح افکنی انسان مدرن است که در آثار کسانی چون گالیله، نیوتون، دکارت و … یافت می شود. اما نگاه ریاضی به عالم داشتن –که معادل ابژه ساختن عالم و سوژه ساختن انسان است- مشروط به تصویرگیری از جهان است و شاید به عبارتی بتوان گفت همان است. هیدگر چنین می پرسد:

«تصویر-جهان -Weltbild- چیست؟ مسلماً تصویری از جهان. اما «جهان» اینجا به چه معناست؟ «تصویر» چه معنایی دارد؟» (Ibid/ p129) او به دقت توضیح می دهد که جهان را نباید معادل طبیعت یا کیهان و دیگر چیزها گرفت. بلکه جهان، تمامیتی است که این مفاهیم نیز از آنها سرچشمه می گیرد. به تصویر کشیدن جهان را نیز نباید نقش زدن چیزی از روی چیزی فهمید. بلکه اینجا معنای عصر تصویر جهان این است که اصلاً عالم به شکل تصویر و برابرایستا فهمیده می شود: «رویداد بنیادی عصر مدرن، سیطره یافتن جهان به مثابه تصویر است. کلمه «تصویر» -Bild- اینجا به معنای صورتی محدد -Gebild- و مخلوق تولیدگری انسانیست که امور را بازنمایی می کند و پیش رو می نهد.»  (Ibid/ p134) در همین نگاه است که انسان خود را در مقام شناسنده، اندازه گیرنده، برنامه ریز، تصرف کننده و –اضافه کنید- مصرف کننده عالم درمی یابد.

اکنون می توانیم دریابیم که خصلت انسان جامعه مصرفی، خصلتی که طبق آنها همه چیز و همه کس را تبدیل به انتزاعی از نشانه های بی پایان مصرفی می کند از چه سرچشمه ای برخوردار است. اگر انسان روزی به خود اجازه داد تا طبیعت و عالم را به مثابه یک سیستم بفهمد، در همان روز هم پایه گذار این فکر شد که این سیستم را از درون بسته دکارتی، کانتی یا هگلی آن باز کند و به عبارت دیگر، ماتریسی را که محدود انتزاع کرده بود، روزی نامحدود انتزاع کند. از این روست که در دنیای کلاسیک، امکان نگاه اتوپیایی بیشتر فراهم بود، چرا که سوژه از چنان استحکامی برخوردار بود که بتواند سیستمی محدود را مشخص کند و بر عکس در دنیای پسامدرن کنونی، ریاضی انگاری، یعنی عینیت بخشی به اطلاقات ذهنی، یعنی تصویرسازی از عالم، آن چنان بسط پیدا کرده است که خود سوژه را نیز در می نوردد. این چنین است که مصرف گرایی، مانعی برای هر نوع تفکر، حتی تفکر مدرن می شود.

 

  • Heidegger, Martin, (1977) The Age of the World Picture, Lovitt, William, The Question Concerning Technology and Other Essays, Garland Publishing, Inc. New York, pp 115-154
  • بودریار، ژان (1389) جامعه مصرفی، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم
این ورودی در عادی فرستاده شده است. پایاپیوند به آن را نشانه‌گذاری کنید.

بیان دیدگاه