اشاره:
مطلبی که در ادامه خواهید دید، ویرایش شده یادداشت کوتاهی است که در «سایت» سوره اندیشه با عنوان انتخابی خودشان، اظهار ظاهر منتشر شد. صرف نظر از برخی ویراستاری ها، پیوند مطلب قدیمی خودم را با عنوان مصرف گرایی فرهنگی، برای «نشریه» سوره اندیشه هم می توانید بخوانید که شاید مقدمه خواندن مطلب حاضر باشد. اما لازم می دانم چون این مطلب در ایام عزاداری اباعبدالله منتشر می شود، نکاتی را گوشزد کنم. از جمله این که نگارنده در هیچ حالتی منکر برکات معنوی عزاداری های اهل بیت(ع) نبوده و نیست و حتی خرده گیری های کسانی مانند مرحوم شهید مطهری را نیز در این باره قبول ندارد. یادداشت حاضر صرفاً ناظر به لباس جدیدی است که این مراسم بر تن کرده است و این لباس حجاب ضخیمی برای نیل به روح این عزاداری ایجاد کرده است. از نظر راقم این سطور، عاشورا یک رویداد تاریخی یا رویداد از آنِ خود کننده (Ereignis) است. این رویداد هر چند جنبه آپولونی (قانون گذاری) ندارد، اما در واقع روحی دارد که وجه دیونیزوسی فرهنگ شیعه را ایجاد می کند. اما این رویداد نیز بسان هر رویداد دیگری ذاتاً تاریخی است و تا زمانی که هست، هست! دوستان فاضل و اهل معرفت سخنان زیادی درباره این رویداد می گویند که البته درست است، اما درباره رویدادی که بود. امروز بین ما و رویداد عاشورا فاصله است و ما نه« در» این رویداد هستیم و نه به آن به مثابه سنت فکر می کنیم. مهمترین مانع هر دو، فرهنگ نهیلیستی رایج است که گاهی خود را به مثابه قدرت نشان می دهد و گاهی مصرفگرایی.
افلاطون در ابتدای رساله جمهوری، رسالهای که قصد دارد در آن وضع دیانت و مدعیان آن و مراسم دینیِ رو به تکثر را به نقد بکشد، اشارهای به حضور در یک جشن «دینی» میکند که «برای اولین بار برگزار میشود» تا تلویحاً به وضع ظاهراً پر قدرت دین در دنیایی که حقیقتاً از تدین تهی شده است، اشارهای شاید از نوع «براعت استهلال» داشته باشد. هرچند نگارنده چندان با راهی که افلاطون برای گذار از دین تهی از معنا به دین حقیقی میگشاید، همراه نیست، اما این درد مشترک متفکران تاریخ را مهم میانگارد که به نظر می رسد دین در اعصار متعددی تجربه گر تباهی و بیانگر معانی تهی بوده است و این نه نقص خود دین است و نه ذاتی آن، بلکه این سرنوشت هر آن تاریخی است که دچار اعراض از فکر دینی شده است اما نمیتواند از ظواهر آن دل بکَند.
راقم این سطور پیش از این در یادداشتی در نشریه سوریه اذعان بر این مطلب کرده بود که روند کنونی عزاداریها و تکثر هیئات مذهبی و امثال آن، بیش از آنکه ناشی از تداوم سنت دینی شیعیان باشد، ناشی از وضع جدید جهان است. وضعی که میتوان آن را به تبع بودریار، جامعه مصرفی نام نهاد. در همان یادداشت، نگارنده نشان داده بود که مصرفگرایی که همانا وضع نهیلیستی و معناگریز جهان امروز است، تمامی عرصههای فرهنگی زندگی ما را درنوردیده است و بسیاری از مراسم و آیینهای فرهنگی ما نیز به اقتضای مصرفگرایی، تبدیل به سوپرمارکتی خوشرنگ و لعاب و مملو از تنوع و تکثر گشتهاند و در این روند رو به تزاید تنوع، هیچ معنای محصلی را (جز همان مصرفگرایی نهیلیستی) نمیتوان تجربه کرد.
در همان جا به چند نمونه از بیمعنایی برنامههای هیئات مذهبی اشاره شده بود. از آن جمله بود: از بین رفتن تقدس غذا و موضوعیت یافتن پذیرایی به شکل عرفی و حتی به عنوان یک حق برای شرکتکنندگان، از بین رفتن فضای معنوی مجالس مناجات و حرکت آنها به سمت سازوبرگ و تزئینات و حواشی رسانهای آن و از جمله به حاشیه رفتن یا حتی فقدان مجالس مناجات محلی به نفع تجمیع مناجات کنندگان در مراکز بزرگ (نمونه واضح آن مراسم روز عرفه است.) و…
ضمن تأکید مجدد بر اهمیت خوانده شدن یادداشت قبلی برای تکمیل منظور یادداشت حاضر، اینجا یادآور میشویم که مصرفگرایی نهیلیستی در هیئات مذهبی، امروز بیشترین جلوهگری خود را در محوریترین بنیاد هیأت، یعنی در مراسم ماه محرم نشان میدهد.
برای روشن کردن بیشتر این معنا باید یادآور شویم که بخش عمدهای از مراسم ماه محرم، وجه شعائری آن است. این بدان معناست که مراسم ماه محرم، در عین باطن معنوی که دارد، باطنی که با سوزانندگی غبارهای زمانه، محور اصلی سازندگی فکر شیعی و عامل زنده ماندن فرهنگ تشیع در طی زمان قلمداد میشود، دربرگیرنده ظواهری است که باید در کوی و برزن آشکار شوند و بر خلاف اغلب مراسم عبادی به ویژه در مستحبات که اصل بر اقامه فردی آنها در خلوت است، اینجا اصل بر اقامه آنها در جلوت قرار میگیرد.
بنابراین، دو امر ذکرشده فوق، یعنی محوریت محرم در فرهنگ شیعی و دومی یعنی ضرورت اقامه آن به صورت شعائر ظاهری، امکانی را برای امروز فراهم کرده است که فرهنگ مصرف گرایانه حاکم بتواند متعرض آن شود. زیرا از سویی گرد هم آورنده انبوهی از مردمان است و از سوی دیگر، تقاضامند آشکار کردن نشانهها و سخنان. امکان فراهمشده در نسبت با خصلت دیده شدنی بودن یا رسانهای شدن در جامعه مصرفی، جهت جدیدی مییابد. این خصلت چنان است که اگر نباشد اصلاً جامعه مصرفی امکان قوام نمییابد. جامعه مصرفی به مدد این میتواند تداوم یابد که مردمان هر روزه خود را در آینه نشانههای به تصویر درآمده بفهمند. کالاهای لوکس و متنوع، برندهای مختلف و مدهای بیانتها، معرف هویت انسانها هستند و انسانها هستند تا این مدلها را تا بی نهایت مصرف کنند.تبلیغات که علنی ترین شکل خود را در تلویزیون مییابد، سیطره ای بی چون و چرا یافته است و در هر امری که ظاهراً نباید ربطی به مبادلات مالی داشته باشد خود را نشان میدهد. در واقع نه تنها حیات مصرفگرایی بی پایان وابسته به تصویرسازیهای متنوع رسانهای درباره نشانههای کالایی است، بلکه حیات رسانهها نیز که ذاتاً مصرف گرا هستند وابسته به تداوم این فرهنگ است. اگر فرهنگ مصرف گرایانه متوقف شود، رسانهها دیگر تصاویر تهی از معنای خود را که معمولاً قوامبخش فرهنگ مصرف گرایانه و گاهی قدرت نهیلیستی هستند، نمیتوانند به فروش برسانند.
رسانههای جامعه مصرفی و فرهنگ اقتصادی یک چنین جامعهای، نمیتواند بین مناسک مهم ماه محرم با سایر چیزها (مثلاً نمایشگاه گل و گیاه یا بازیهای رایانهای و…) تمییز قائل شوند. در جامعه مصرفی، همه چیز برای مصرف شدن است، حتی وجوه ممتازی مانند فرهنگ و تفکر. بنابراین است که باید برای محرم نیز برنامه رسانهای داشت. اگر قرار باشد محرم در شکل سنتی خود به تصویر درآید، در واقع چیزی به تصویر در نیامده است چرا که نمیتوان روح حاکم بر ماه محرم را در تصاویر تبلیغاتی روایت کرد و اصلاً امر تبلیغات در جامعه مصرفی چیزی از بواطن ثابت محرم نمیفهمد بلکه در طمع ظواهر قابل تکثیر آن نشسته است؛ زیرا بدون تکثیر این ظواهر آنچنان که مقتضای فرهنگ رسانهای جامعه مصرفی است، نمیتوان برای این اژدهای سیریناپذیر، خوراک مناسبی یافت.
باید دقت داشت که جامعه مصرفی هیچ فرد یا نهاد یا گروه خاصی نیست. جامعه مصرفی دیدگاه یا نسبتی است که بین انسانها به وجود آمده است و شرط گذار از آن یا فائق آمدن بر آن، امکانپذیر نیست مگر با فهم ذات نهیلیستی آن. طبق این وصف، مسؤولیت مصرفگرایی، مداحان و هیئات و… نیستند، مسؤول مصرفگرایی مذهبی، همه مردماناند و بر خلاف آنچه در ظاهر متبادر میشود، بیان مثالهایی از مصرفگرایی در این یادداشت، به معنای محاکمه و یا ارائه راههایی برای عمل اصلاحی نیست، بلکه صرفاً به دنبال باز کردن راهی برای تأمل درباره وضع کنونی مراسم ماه محرم است. چند مثال:
از چند ماه قبل از ماه محرم، کسانی که مدعی حب اهلبیت(ع) هستند، در حال تبلیغات روزشمار برای ورود به ماه محرماند. چنین دیدگاهی که بیشک سابقهای از آن را نمیتوان در فرهنگ اهلبیت(ع) یافت، نشانگر آن است که برخی بر این گماناند ماه محرم نه به مثابه محور فرهنگ دینی، بلکه به مثابه فرصتی برای انجام مناسک «دینی» خاصی، باید مغتنم شمرده شود و حتی هویت فردیِ گروهی از انسانها باید با این مناسک معنا شود. منظور از این مناسک هم واضح است، پرچم و علم و مداحی و مراسم ماه محرم و نه تفکر در باب مثلاً امر به معروف و نهی از منکر و عدالت و الوهیت. این همان تعبیر بودریاری تعریف هویت بر اساس نشانههای تصویری است. بچههای هیأت، این بار کسانی نیستند که مثلاً از مدتی قبل برای برقراری هیأت اقدام میکنند، بلکه کسانی هستند که زندگی خود را در انتظار مراسم عزاداری هیأت تعریف کردهاند. این یعنی منقلب شدن هیأت به ظواهر آن.
در آستانه ماه محرم، فروشگاههای لباس مژده میدهند که البسه ویژه ماه محرم در اندازهها و اشکال مختلف برای جنسها و سنهای مختلف به بازار آمده است. خرید لباسهای ویژه عزاداری این بار نه با چشمی اشکبار و دلی اندوهبار و از سر ضرورت، که برای عقب نماندن از قافله همگان و با وسواس سوداانگارانه صورت میگیرد.
هیئات مذهبی باید طبل و سنج و علم و کتل هایی را پیشاپیش آماده کنند که نشانگر برند هیأت باشد و البته معمولاً تغییراتی را در هر سال تجربه میکنند. به تبع تبلیغات رسمی، مراسمی را برای پیشباز ماه محرم برگزار میکنند و سعی دارند با هر چه متشکل تر نشان دادن و برگزاری باشکوه تر هیأت، نشان دهند که این هیأت دارای برتریهای نسبی در جمع هیئات است.
یکی از مهمترین اقدامات قبل از شروع مراسم ماه محرم، مشخص کردن سهم ابرهیأتها از سوپراستارهای مداحی است. سوپراستارهای مداحی که البته اغلب پیشاپیش بخش عمده وقتشان مشخص شده است، باید تعیین کننده هویت هیئات بزرگ باشند. هر چه هیأتی، در جذب مداح مشهور تری توفیق بیشتری بیابد، موفق شده است که جمعیت بیشتری را جذب کند و از حواشی آمد و رفت آن مداح، توجیه اقتصادی بهتری هم برای برنامههای هیأت بیابد.
سوپراستارهای مداحی که عمدتاً سبک جدیدی از مداحی تهرانی را با دستگاههای متنوع و الحان تند و کندِ دائم التجدد، بسط میدهند، از مهمترین علل نابودی هیأتهای سنتی و مداحی های سنتی به ویژه در شهرستانها هستند. هر آن مداح جوانی که زودتر بتواند تقلید یک یا چند سوپراستار را به سرانجام برساند و در اقلیم بومی خود شایع کند و هر آن هیأتی که زودتر توفیق یابد تا شعبهای از برند یک ابرهیأت مذهبی تهرانی را دایر کند، از اعتبار سیاسی و اقتصادی و رسانهای موجهتری برخوردار خواهد شد. همچنین، امروزه دیگر این مسأله کاملاً جا افتاده است که باید در روزهای عاشورا و تاسوعا، همه شهر در یک نقطه گرد هم آیند و این بهترین مجال برای دوربینهای تشنه تصویربرداری است تا رسالت مصرف گرایانه خود را در این زمینه محقق سازند. نتیجه چنین چیزهایی از بین رفتن هیئات کوچک بومی و منطقهای است.
البته تصویرسازیهای رسانهها در ایام عزاداری نیز به همین تنوع سازیهای ظاهری برمیگردد. پخش مراسم عربی-ایرانی عتبات و یا صحنهای از عزاداری زنجان و… نمونههایی هستند که اماکن پیشاپیش دکوپاژ شده برای تصاویر رسانهای، آنها را هم به شکل جذابی برای ما توریستهای مذهبی در میآورند. در نتیجه این جذابیت، ما البته ممکن است حال مذهبی قبلی خود را شوری بیشتر بدهیم، (که البته این حال نه آن حالِ انسانی است مقیم در هیأت واقعی) اما مسلماً چیزی از حس مذهبی مرسوم در آن مراسم سنتی، به ویژه آنچنان که قبل از سیطره دوربینها باب بوده است، نمییابیم. بماند که یکی از مهمترین کارکردهای پنهان رسانههای محرم ساز، این است که ما میآموزیم تماشاگر این مراسم باشیم و نه مشارکتکننده در آن.
اگر چه که اقتضای هیأتهای جامعه مصرفی، محوریت مداحان است تا با اشعار هر روز سطحی تر و الحان هر روز عام تر و تکثیر کلمات تهی شده از معنا به اشکال مختلف و سبکهای عزاداری جذاب و متنوع، قوامبخش این نوع خاص از مصرفگرایی باشند، اما روحانیت نیز در این عرصه نمیتواند خود را منزه بداند. ظهور منبریهای جوان اعم از معمم و مکلا که به مدد شهرت در لفاظی های سیاسی و روانشناختی یا صرفاً به دلیل القاب و عناوین و گاهی حتی با بر عهده گرفتن مداحی موفق شدهاند برندی را در این بازار به دست آورند، وجهی فرعی در فرآیند مصرفی شدن هیئات به شمار می رود.
پس از پایان مراسم محرم و تا حدی تداوم آنها در ماه صفر، زمان آن میرسد تا محصولات چندرسانهای و متنوع به دست آمده وارد بازار شوند. محصولاتی که اغلب عمر چندانی ندارند و بیشتر به عنوان بخشی از فعالیت برندهای مداحی دیده میشوند. یکی از مهمترین کارکردهای این ترانههای مذهبی این است تا با کار گذاشتن آنها در اتوموبیلها با صدای گوشخراش، چنان که عادت ایرانیان است، به ضمیمه تزئین مذهبی ماشین برای ماه محرم، نوعی فضاسازی مصرف گرایانه جدید هم انجام شود. در این فضاسازی جدید، انسانها به شکلی علنی و زمخت، به بسط آخرین مدهای صنعت مداحی و محرم میپردازند و ضمن از بین بردن بیش از پیش وجه نابهنگام و ذاتاً هنری مناسک سنتی محرم، ذمه خود را از مشارکت در عزاداری (شاید با رد شدن از جلوی دسته و تحویل گرفتن لیوانی شربت یا بشقابی غذا) بری میکنند.
صنعت محرم، باعث گردش مالی فراوانی میشود و مسلماً هر نوع برخورد سلبی با آن، سبب مخالفتهای فراوانی خواهد شد. ضمن این که، مراسم سنتی و معنادار محرم آن چنان به محاق رفته است که برخورد با مراسم نهیلیستی رایج، میتواند منجر به حذف کلی این مراسم و آسیب زدن به هر نوع عزاداری گردد. بنابراین است که مواجهه با این امر، نیازمند حزم و احتیاط فراوان است. بیشک یکی از مهمترین مقومات چنین احتیاطی توجه به برخورد مشفقانه و از سر تفهم با عزاداران است تا برخورد فاصلهدار و از سر تفوق.
آقا این مطلب شما چقدر شبیه این یادداشت است!!
deabel.org/vdcaaon6.49n0i15kk4.html
سلام. کاش مطلب فوق در قالب یک یادداشت طنز ارائه می شد! بماند. جامعه مصرفی نیست گرا تنها توصیف رشنال از شرایط ما نیست. شما وجه سیاستزدگی عوامانه را که خود می تواند تقویت کننده مصرفگرایی باشد درنظر بگیرید. جالب آنکه در مثالهای فوق جای منبریانی که از شبکه های اجتماعی بد می گفتند و ذهن عوام را با دروغ درباره آنها می ترساندند و نیز مشاوران ازدواج و ترک اعتیاد بر منابر خالی بود!
خانم کندری، سیاست در هر امر خیر و شری کمابیش حاضر است. اما به اعتقاد من، بستر فرهنگی این امر اولویت دارد بر اجرای سیاسی آن.